سخی. بخشنده. باذل. پهلودار. (حاشیۀ تاریخ سیستان). نان رسان. نان دهنده. که معاش دیگران تعهد و تأمین کند. که رزق و معیشت اطرافیان و زیردستان رساند: چنو بخشنده و نان ده اگرگوئی که هرگز به سیستان برنیامد. (تاریخ سیستان). نان دهانم بدین کله داری نانخورانم بدان گنهکاری. نظامی (هفت پیکر)
سخی. بخشنده. باذل. پهلودار. (حاشیۀ تاریخ سیستان). نان رسان. نان دهنده. که معاش دیگران تعهد و تأمین کند. که رزق و معیشت اطرافیان و زیردستان رساند: چنو بخشنده و نان ده اگرگوئی که هرگز به سیستان برنیامد. (تاریخ سیستان). نان دهانم بدین کله داری نانخورانم بدان گنهکاری. نظامی (هفت پیکر)
دیده نشده، آنچه به چشم دیده نشده، کسی که چیزی را ندیده، برای مثال تو چه دانی قدر آب دیدگان / عاشق نانی تو چون نادیدگان (مولوی - ۱۰۲)، کنایه از بخیل، خسیس، ممسک
دیده نشده، آنچه به چشم دیده نشده، کسی که چیزی را ندیده، برای مِثال تو چه دانی قدر آب دیدگان / عاشق نانی تو چون نادیدگان (مولوی - ۱۰۲)، کنایه از بخیل، خسیس، ممسک
آنکه ناک فروشد. آنکه مشک مغشوش دهد: مشک و پشکت یکی است تا تو همی ناک ده را ندانی از عطار. سنائی. کز برای نام داند مرد دنیا علم دین وز برای دام دارد ناک ده مشک تتار. سنائی. به شام ناک ده و آفتاب راه نشین به صبح آینه کردار و ماه مارافسا. مجیر بیلقانی. ناک دهان صبا و شمال به بوی فوحات هوایش نافۀ ازاهیر شکافته. (مرزبان نامه). رجوع به ناک شود
آنکه ناک فروشد. آنکه مشک مغشوش دهد: مشک و پشکت یکی است تا تو همی ناک ده را ندانی از عطار. سنائی. کز برای نام داند مرد دنیا علم دین وز برای دام دارد ناک ده مشک تتار. سنائی. به شام ناک ده و آفتاب راه نشین به صبح آینه کردار و ماه مارافسا. مجیر بیلقانی. ناک دهان صبا و شمال به بوی فوحات هوایش نافۀ ازاهیر شکافته. (مرزبان نامه). رجوع به ناک شود
بذل و بخشش. بخشنده و دست و دلباز بودن. به اطرافیان و زیردستان مدد رساندن و با بذل و بخشش معاش ایشان را تأمین کردن. نان رسانی: کرامت جوانمردی و نان دهی است مقالات بیهوده فرماندهی است. سعدی
بذل و بخشش. بخشنده و دست و دلباز بودن. به اطرافیان و زیردستان مدد رساندن و با بذل و بخشش معاش ایشان را تأمین کردن. نان رسانی: کرامت جوانمردی و نان دهی است مقالات بیهوده فرماندهی است. سعدی